سمیه آزادل

اشعار،مقالات و ترانه ها

سمیه آزادل

اشعار،مقالات و ترانه ها

به خیابان میروم

دوست داشتنت ‎را فریاد میزنم

و چیزی عایدم نمی‌شود،

جز پچ پچ عابران...

‎به تنهایی پناه میبرم و آنجا هم

‎در امان نیستم از

دستِ خودم...

تو بگو...

‎چاره‌ی دوست داشتنت چیست!؟

چاره‌ی دیوانه‌وار دوست داشتنت چیست،

‎جز به خیابان پناه بردن و تنهایی!؟

‎کدامین کشتی و قایقی را دیده‌ای

که بدونِ بندر و اسکله دوام بیاورند،

‎و یا کدامین

بندبازی را که بی عشق،

مرگ را روی طنابی قدم بزند و به پایان برسد،

‎که من بی دوست داشتنِ تو!؟

‎دوست داشتنت در من

عطرِ انکار ناشدنیِ بهار نارنج است در کوچه‌های ِ شیراز...

میدان آزادی‌ست در تهران!

نخلی‌ست سوخته،

اما سر بر آسمان سابیده‌ در خرمشهر...

‎و من بی دوست داشتنت چه میتوانم باشم

‎جز جسمی بی‌جان که مرگ را به دوش می‌کشد!؟

‎دوستت دارم

‎دوستت دارم

و دوست داشتنِ تو ،

‎ پرچم صلحی ست

که تا همیشه

در من برافراشته خواهد ماند....

سمیه آزادل 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد